در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد؛
نشست مواجهه سنتگرایان با علوم انسانی؛ تاملات روششناختی
به گزارش بُردار؛ نشست «مواجهه سنتگرایان با علوم انسانی؛ تاملات روششناختی» چهارشنبه ۱۳ تیر ماه به همت گروه روششناسی علوم انسانی شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی و همکاری گروه فلسفه علوم اجتماعی انجمن جامعهشناسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
این نشست با سخنرانی سیدمحمدتقی ابطحی، مهدی فدایی مهربانی، حامد زارع و مالک شجاعی و با حضور شمسالملوک مصطفوی به عنوان دبیر نشست، انجام شد.
ابطحی و تاکید بر ظرفیت تاویل در جریان سنتگرایی
سیدمحمدتقی موحد ابطحی، سخنران نخست این نشست بود که با ارجاع به نشست پیشین گروه روششناسی علوم انسانی با عنوان «مواجهه سنتگرایان با فرهنگ معاصر»، سخنرانی خود را آغاز کرد. ابطحی با اشاره به اینکه در آن نشست مالک شجاعی سوال مهمی را پرسیده است، توضیح داد مسئله مورد بحث دکتر شجاعی این بود که «چرا فلسفه علوم انسانی در ادبیات سنتگرایان (با تاکید بر دکتر سیدحسین نصر) مغفول واقع شده است؟» ابطحی سپس سه پاسخ برای این پرسش آورد.
نخستین دلیل غفلتِ سنتگرایان نسبت به فلسفه علوم انسانی از نظر ابطحی این بود که «دکتر نصر تحصیلات دانشگاهی فیزیک داشتهاند و در تاریخ علم نیز عمدتا بر تاریخ علوم طبیعی متمرکز بودهاند، از این جهت در بحثهای خود در باب علم قدسی و علم مدرن و تقابل این دو با هم، عمدتا بر فیزیک و فلسفه فیزیک تمرکز داشتهاند. همانند دکتر مهدی گلشنی که در بحث علم دینی عمدتا بر فیزیک تمرکز داشتهاند، یا دکتر خسرو باقری که هر چند معتقدند نظریه علم دینی ایشان در تمامی علوم قابل پیگیری است، اما با توجه به تخصص ایشان در روانشناسی و علوم تربیتی، در مقام بحث عمدتا بر حوزه علوم انسانی تمرکز داشتهاند».
بخش دوم پاسخ ابطحی به پرسش شجاعی تاسی از مهدی گلشنی داشت. ابطحی تصریح کرد: «دکتر گلشنی در پاسخ به اینکه چرا مباحث شما عمدتا متمرکز بر فیزیک است، پاسخهایی ارائه میکنند که میتواند پاسخی برای پرسش دکتر شجاعی باشد» و رای گلشنی را در سه جزء توضیح داد:
نخست: علوم انسانی جدید در تداوم علوم طبیعی جدید و با دنبال کردن فضای فکری حاکم بر این علوم پدید آمد. بر این اساس با تحلیل وضعیت علوم طبیعی جدید، میتوان تحلیلی هم از علوم انسانی جدید داشت (این پاسخ در ارتباط با علوم انسانی پوزیتیویستی پذیرفتنی است).
دوم: اگر در حوزه علوم طبیعی جدید به خصوص فیزیک، که از آنها تحت عنوان علوم دقیقه یاد و تصور میشود که در این علوم چیزی جز شواهد تجربی و فرمالیسم ریاضی حضور ندارد، نشان دهیم که چگونه متافیزیک و دین میتواند تاثیرگذار باشد، در حوزه علوم انسانی بحث به صورت واضحتری آشکار خواهد شد.
سوم: آیتالله جوادی آملی هم پس از سالها که تصور میشد نظریه علم دینی ایشان شامل علوم انسانی هم میشود و در این زمینه مقالات متعددی نگاشته شد، اعلام داشتند که نظریه ایشان در ارتباط با علوم طبیعی است که موضوع آن فعل خداوند است، نه درباره علوم انسانی…
ابطحی در ادامه تصریح کرد: «سنتگرایان و از جمله دکتر نصر از ایده علم قدسی دفاع میکنند. از آنجا که در علوم طبیعی، برای مثال فیزیک، موضوع فعل خداوند است میتوان از تقدس آن دفاع کرد، همانطور که سنتگرایان به صراحت از تقدس محیط زیست یاد میکنند».
از نظر ابطحی با رویکرد سنتگرایی نیز میتوان از علوم انسانی و فلسفه علوم انسانی صحبت کرد. به بیان وی، با رجوع به استراتژی سنتگرایان در ارتباط با علوم طبیعی و فلسفه لوم طبیعی، به این دریافت میرسیم که سنتگرایان در پرتو مطالعه علوم طبیعی تجلییافته در دوره پیشاتجدد ، درصدد شناخت اندیشههای سنتی حاکم بر این مطالعات هستند. پس میتوانیم از آنها انتظار داشته باشیم با مطالعه ادبیات پیشاتجدد در ارتباط با بخشی از علوم که از آن تحت عنوان علوم عملی یا حکمت عملی یاد میشود، در پی یافتن معیارهای سنتی مطالعه کنش انسانی باشند تا با ترویج و کاربست آن در عصر حاضر بتوان علوم انسانی سنتی و قدسی را احیا کرد.
به زعم ابطحی با دنبال کردن این موضوع به نقاط مشترکی در سرآغاز شکلگیری علوم انسانی جدید قرن نوزدهمی میرسیم و زمینههای تعامل با فلسفه علوم انسانی جدید به خصوص با فلسفههای علوم انسانی پسااثباتگرایی که به بحث کنش و تولید توجه جدی دارد، یعنی دو جریان هرمنوتیکی و انتقادی ظاهر میشود.
ابطحی سپس به طرح این مدعا پرداخت که «بر مبنای آراء سنتگرایان دلیلی وجود ندارد که با نظریههای جدید کیهانشناسی یا با نظریه تکامل و… مخالفت شود، بلکه باید سعی شود تا این نظریهها در چارچوب تفکر سنتی تاویل شوند».
زارع و تبیین وجه غیرانتقادی سنتگرایی
حامد زارع، روزنامهنگار حوزه اندیشه سیاسی، سخنران بعدی این مراسم بود. زارع به سنت مالوف مقالههای خود، ابتدا جایگاه سنتگرایی در نقشه جریانشناسیهای فکری را نشان داد. وی با ترسیم سنتگرایی در یک طیف، آن را حد واسط میان شرقشناسی و دیانت اسلامی معرفی کرد. لُب کلام زارع تاکید بر سه ویژگی «غیرتاریخی» بودن، «غیرسیاسی» بودن و در نتیجه «غیرانتقادی» بودنِ جریان سنتگرایی بود.
به باور زارع سنتگرایی، به این دلیل که سوژه را به ذات اقدس ارجاع میدهد، باب انتقاد به سمت خود را میبندد که این نوعی توتالیتر شدن را هشدار میدهد.
از نظر زارع برای سنتگرایان، همه سوژهها و تفسیرها، غیرتاریخی به شمار میروند. به همین دلیل مفسر سنتگرا که یک متن را پیشروی خویش دارد، همزمان با تفسیر، در جهانِ متن نیز مشارکت همدلانه دارد. این امر باعث میشود که هیچکدام از سنتگرایان رویه انتقادی در تألیفها و تفسیرهای خود نداشته باشند». گریز زارع به علوم انسانی، از پارادایم انتقادی صورت گرفت وقتی مدعی شد «مبرهن است که علوم انسانی جدید بدون نگاه انتقادی فاقد معنای محصلی است و از این منظر نظریه سنتگرایی فاقد شرایط لازم برای تبدیل شدن به یک گفتمان انتقادی معطوف به علوم انسانی است».
در پایان نویسنده کتاب «آفاق حکمت در سپهر سیاست» توضیح داد: «سنتگرایان عامدانه خود را از آنچه مورخان برتری مورخ نسبت به تاریخ مینامند، محروم میکنند تا راه خویش را برای برخوردی باطنی، غیرتاریخی و غیرانتقادی با مشاهیر، معاریف و مواریث هموار سازند و در مسیر ارائه و تبیین نظریه خود از هر مواجه انتقادی پرهیز داشته باشند». از نظر زارع مجموعه این عوامل باعث میشود تا نظریه آنان قدرت تحلیل و نقد را از دست بدهد و تبدیل به یک گرایش محافظهکار در تاریخ اندیشه معاصر شود.
فدایی مهربانی، نقد روشگرایی و رهایی سنتگرایی
مهدی فدایی مهربانی، در جایگاه سومین سخنران این نشست، صحبتهای خود را با تشکیک در «غیرانتقادی» بودنِ سنتگرایی که در صحبتهای زارع عنوان شد، آغاز کرد. به زعم فدایی مهربانی اساس چشمانداز نظری سنتگرایی، «نقد» است و نقد تفکر مدرن را نقطه آغاز سنتگرایی معرفی کرد.
نقد دوم فدایی مهربانی به زارع، مربوط به تاثر سیدحسین نصر بود که زارع معتقد بود بیش از علامه طباطبایی این تاثر از هانری کربن صورت پذیرفته است. فدایی مهربانی گرچه بدون استناد، اما با ارجاع به برخی تجربیات و خاطرات شخصی، سعی کرد نقش علامه در تفکر نصر را احیا کند.
بخش دوم سخنرانی فدایی مهربانی، برخوردار از جذابیت نظری و انسجام معانی بود. مهدی فدایی مهربانی، سنت را دارای هارمونی و پیوستگیای معرفی کرد که به سبب آن، سنتگرایی از توتالیتاریسم فاصله میگیرد. استدلال فدایی مهربانی در این ادعا این بود که سنت به دلیل پرداختن به جوانب متعدد و گاه مختلف پدیدهها، از تکبعدی و تکوجهی دیدن آنها حذر دارد و این ویژگی را اتفاقا در علوم مدرن پررنگ دانست. در اینجا بود که فدایی مهربانی اتفاقا علوم مدرن را مستعد توتالیتاریسم خواند و برخورد «ریاضیگون»ِ علوم مدرن با جهان هستی و تقلیل هر پدیده به عدد را نقد کرد. از نظر وی فاشیسم و و بسیاری از فجایع دوران مدرن ناشی همین نگاه در جهان مدرن بود که انسانها را به یک عدد بدل شود.
نقد «روشگرایی» در صحبتهای فدایی مهربانی از همینجا آغاز شد. به زعم وی سنتگرایی دارای روششناسی سه لایه است که هر سه ساحت عوالم وجودی را دربرمیگیرد. اشاره فدایی مهربانی به ساحت مادی، ساحت مثالی و ساحت عقلی بود. و ین در حالی است که در روششناسی علوم مدرن، روشگرایی دامی است که غلبه خود را به شکل ایدئولوژی بر درک حقیقت تحمیل میکند.
مدعای فدایی مهربانی در این سخنرانی از این دست بود که «یافتن حقیقت»، غایت دانش است و از این بابت سنتگرایی به دلیل تنیده نببودن بندهای «روشگرایی» برپای آن، التزام بیشتری به آن غایت یا هدف دارد. او به نظر ویلیام چیتیک اشاره کرد که ارتباطی میان حقیقت و الحق (خداوند) وجود دارد و تحقیق که از ریشه حق است، نمیتواند بدون در نظر گرفتن ساحت الهی و حق پیش برود؛ یا حداقل خود را از بخش تعلیمی از ساحت معنوی محروم میکند.
شجاعی، علوم انسانی و سکوت سنتگرایان
مالک شجاعی جشوقانی آخرین سخنران این نشست بود. سخنرانی شجاعی که دقیقا عنوان نشست را دربرمیگرفت، سوال در این باره بود که چرا سنتگرایان بحث علوم انسانی را مسکوت میگذارند و از کنار آن میگذرند؟ شجاعی با تمرکز بر آراء سیدحسین نصر، این پرسش را در رابطه با نصر پاسخ گفت. از نظر شجاعی نصر به این امر واقف است که پذیرش علوم انسانی به معنای پذیرش گفتمان اروپا محوری است. به تصریح شجاعی، نصر از منفیترین تعابیر درباره فلسفه جدید استفاده میکند، چراکه معتقد است این فلسفه مبتنی بر فراموشی خدا و حکمت است.
با این حال تکمله شجاعی محل تامل جدی باید باشد، آنجا که اذعان داشت «نقد امروز ما به غرب نقد گزارهای است و نه نقد گفتمانی و علوم انسانی امروز بر پایه تجربه توسعه است و دکتر نصر با هیچکدام از اینها همراه نیست».
مرور محورهای نشست مواجهه سنتگرایان با علوم انسانی
درخصوص جمعبندی مباحث مطروحه در نشست «مواجهه سنتگرایان با علوم انسانی؛ تاملاتی روششناختی»، میتوان سیری از محورهای مطروحه را که به شکل مکمل هم مطرح میشدند، به قرار زیر خلاصه کرد:
- مهدی فدایی مهربانی به نقد غلبه روشگرایی پرداخت. روشگرایی از آنجا که به تمام ساحات وجودی انسان دسترسی ندارد، پس با مسکوت گزاردن برخی جنبهها، میتواند درک حقیقت را دچار اختلال کند.
- حامد زارع گرچه وجه انتقادی سنتگرایی را نفی نکرد؛ اما در نقد سنتگرایی، غیرانتقادی بودن آن را زیر تیغ پرسش قرار داد.
- مالک شجاعی به ضعف گفتمان سنتگرایی در مقابل فربگی گفتمان علوم انسانی توجه نشان داد و از سکوت سنتگرایی به جای گفتوگو با علوم انسانی سخن گفت.
- سیدمحمدتقی موحدابطحی با تاکید بر ظرفیت تاویل در روششناسی سنتگرایی، استفاده از این ظرفیت را فرصتی برای تقریب سنتگرایی با نظریههایی (از جمله نظریه تکامل) دانست که اکنون مورد هجمه و رد سنتگرایان هستند.
- سیدمحمدرضا امیری تهرانی نیز به قوت وجه سلبی و ضعف وجه ایجابی گفتمان سنتگرایی اشاره داشت.
گرچه این نشست دو ساعته با پرسش حاضرین و پاسخهای سخنرانان به پایان رسید؛ اما باب دیالکتیکی که به واسطه سخنرانیها گشوده شد، نیازمند گفتوگوهای بیشتر مینماید.
فاطمه مرتضوی/
برای مطالعهی بیشتر به لینک کاربردی سازی مراجعه شود.
لینک صوتی و تصویری کامل نشست فوق
http://www.ihcs.ac.ir/fa/news/17070/%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87%D9%87-%D8%B3%D9%86%D8%AA-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D9%81%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%AA%D9%82%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D8%AD%DB%8C-%D8%AD%D8%A7%D9%85%D8%AF-%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B9-%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%A9-%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AC%D8%B4%D9%88%D9%82%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DB%B1%DB%B3-%DB%B0%DB%B4-%DB%B1%DB%B3%DB%B9%DB%B7