علوم اجتماعی و انسانی و فناوریهای همگرا
علوم اجتماعی و انسانی میتوانند مشارکتکنندگان خوبی برای سنجش چشماندازهای تجاریسازی فناوریهای همگرا باشند.
نویسنده: تمنا منصوری
تخمین زمان مطالعه: ۵ دقیقه
پروژۀ کانتکس (CONTECS) در یکی از سرفصلهای خود بهطور مختصر به آن دسته از رشتهها و حوزههای تحقیقاتی مرتبط با علوم اجتماعی و انسانی پرداخته است که میتوانند در درک بهتر مسائلی که در فناوریهای همگرا و شکلدهی فرایندهای همگرایی طرح میشوند، سهم داشته باشد. هرچند این فهرست آنچنانکه باید نظاممند نیست تا بتواند تمایزهای تحلیلی منسجم ایجاد کند، اما در جایگاه خود از قابلیتهای علوم جامانده از جرگۀ این گفتمان (علوم اجتماعی و انسانی) فهم خوبی ارائه میکند.
در ادامه این فهرست را معرفی میکنیم:
- تحلیل سیاست تحقیقاتی: برای مثال تحلیل تأمین اعتبارات فناوریهای همگرا، نقش رقابت و همکاری بینالمللی، نقش نهادها و کارگزاران، بافت راهبردی طرحهای ابتکاری فناوریهای همگرا؛
- تحلیل گفتمان: برای مثال تحلیل رابطۀ میان کنشگران سیاست، کسبوکار، کارشناسان فناوری، سازمانهای مردمنهاد و جنبشهای اجتماعی فرهنگی در مباحث فناوریهای همگرا، اشکال جدید کشورداری، سیاستهای هستیشناسانۀ همگرایی؛
- علمسنجی: برای مثال مناسبت مفاهیم همگرایی، تحقیق و توسعۀ میان/ فرارشتهای؛
- جامعهشناسی انتظارات در حوزۀ علم و فناوری: برای مثال مناسبت و نقش چشماندازها، نقش متغیر علم در جامعه؛
- فلسفه و تاریخ علم و فناوری: برای مثال چالشهای معرفتشناختی، وجوه جدید تولید دانش، جایگاه هستیشناختی توسعههای فناوریهای همگرا، پارادایمهای متغیر علوم و فناوری
- اخلاقیات (زیستی، نانو، عصبی، اطلاعاتی): برای مثال عدالت توزیعی، کرامت انسانی، پیشرفت انسان و موضوع رضایت آگاهانه، ارادۀ آزاد؛
- تاریخ ایدهها: برای مثال مفاهیم متغیر تعاملهای انسان- ماشین، روابط متقابل آرمانشهرگرایی[۱]، آخرت شناسی و چشماندازهای علمی فناورانه؛
- الهیات: ویژگیهای آخرت شناسانه در چشماندازهای علمی فناورانه، مفاهیم ماهیت انسان و ماهیت شرایط بشری
- انسانشناسی: برای مثال روابط انسان- مصنوع، فرا و انسانگرایی؛
- مطالعات فرهنگی: برای مثال سیاستهای هویتی، تحقیق و توسعه و علم و تخیل، مطالعات پسا انسانگرایی، مطالعات سایبورگ؛
- مطالعات ناتوانی: برای مثال فناوریهای اعضای مصنوعی، پیشرفت انسان، ایدئولوژی تبعیض به نفع افراد سالم، تأثیرات فرهنگی فناوریهای همگرا و چشماندازهای مرتبط با آن؛
- سنجش فناوری (ازجمله سنجش چشمانداز): برای مثال آیندهنگاری تحقیق و توسعه، جنبههای اجتماعی، قانونی و اخلاقی فناوریهای همگرا، تناسب و نقش چشماندازها، تحلیل کنشگر، سنجش فناوری سازنده و در زمان واقعی.
- تحلیل نوآوری: برای مثال نظامهای نوآوری و فناوریهای همگرا، بازارپذیری[۲] توسعههای فناوریهای همگرا، بنچ مارکینگ یا بهینه کاوی؛
- مطالعات علم و فناوری: چند مورد از موضوعات بالا و برای مثال تحلیل تجربی فرایندهای همگرایی علمی فناورانه، مشاهدۀ مشارکتی و دیگر رویکردهای قوم نگارانه توسط عالمان اجتماعی و انسانگرایان «تثبیت شده»، رویکردهای نظاممند؛
- علوم اجتماعی و انسانی بهمنزله توانمندساز و میانجیگر گفتگوی عمومی بر سر فناوریهای همگرا، برای مثال کنفرانسهای شهروندی، «مشارکت در بخش بالادستی[۳]»، سنجش فناوری مشارکتی؛
- علوم شناختی به مثابه آزمایشگاهی برای همگرایی.
تمام این قابلیتها به لطف رویکرد اروپایی به فناوریهای همگرا محل ظهور یافتهاند؛ چراکه اتحادیۀ اروپا برخلاف همتای آمریکایی خود میکوشد رویکرد تکثرگرا داشته باشد و فضاهای خوبی برای صاحبنظران علوم اجتماعی و علوم انسانی در نظر گرفته است. با این همه با استناد به گزارش کانتکس، مباحث مربوط به فناوریهای همگرا همچنان تنها یک عنصر از گفتمانی وسیعتر هستند که در چشماندازهای علمی فناورانه بهعنوان رسانه و واسطهای برای یک مناقشۀ سیاسی «رمزگذاریشده» عمل میکنند؛ مناقشهای که شایستۀ توجه بیشتر از سوی علوم اجتماعی و انسانی است.
علوم اجتماعی و انسانی میتوانند مشارکتکنندگان خوبی برای سنجش چشماندازهای تجاریسازی فناوریهای همگرا باشند، حتی با توجه به آنچه «فناوریهای پیشرفت انسان» مینامیم. در این صورت است که میتوان بر مفهومپردازیهای تکبعدی و نابخردانۀ فرایندهای واقعی همگرایی علمی فناورانه فائق آمد و دستاوردهای پویایی را در زمینۀ چهار عرصۀ ناتکنولوژی، بیوتکنولوژی، علم اطلاعات و علوم شناختی، شاهد بود.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که رویکردهای کنونی به مشارکت علوم اجتماعی و انسانی در مباحث مربوط به فناوریهای همگرا، مسیر طولانی تطور را گذراندهاند. آنچه امروز با میل به میان رشتهای عملکردن، در میان حامیان همگرایی علوم سخت و نرم شناخته میشود، در گذشته با رویکردهای تقلیل گرایانه همراه بود که میکوشید استعارهها و روش شناسیهای علوم طبیعی را برای توضیح و تبیین مسائل پیچیدۀ اجتماعی و فرهنگی و پیشبینی رفتارهای انسان به کار بندد و درصدد انتقال مفاهیم و روشها از علوم طبیعی به علوم اجتماعی بود. استدلال این گروه از محققان این بود که علوم مربوط به فرهنگ بشر از فقدان یک پارادایم رسمی و روش شناسی دقیق رنج میبرند و باید بر مبنای استعارات زیستشناسانه و روش شناسیهای علم اطلاعات رویکرد تازهای را برای نگریستن به فرهنگ تدوین کرد.
با این همه با نگاه دقیقتر به وضع موجود، به نظر میرسد که در کشورهای توسعهیافتۀ اروپایی مانند آلمان نیز اقدامات بسیار ناچیزی در راستای قرار دادن علوم اجتماعی و انسانی «واقعی» در مرکز مباحث مربوط به فناوریهای همگرا صورت گرفته است؛ بنابراین داشتن چنین انتظاری از کشور خودمان که هنوز در حال پیمودن گامهای اولیه در راستای همگراکردن فناوریها است شاید توقع گزافی باشد. هرچند که میتوان با عینک دیگری نیز به این موضوع نگریست: استفاده از تجربیات کشورهای دیگر و اسناد و دستاوردهای آنان در زمینۀ تأثیر متقابل فناوریهای همگرا و علوم اجتماعی و انسانی در همین پلههای اول میتواند از بسیاری از بازنگریهای احتمالاً غیرضروری در آینده پیشگیری کند.
[۱] – utopianism
[۲] – marketability
[۳] – upstream engagement