چالشهای ارتقای پژوهشهای علوم انسانی در ایران معاصر
در گفتوگو با دکتر مالک شجاعی
پروندۀ «بازتاب»، در بخش اخبار سایت «بُردار» قرار است با رصد نشریات و سایتهای حوزۀ علوم انسانی، به معرفی این نشریات و بازتاب محتوای آنها بپردازد. هدف این پرونده، همافزایی میان نیروهای فعال در حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی و تقویت گفتمان علوم انسانی و اجتماعی است.
هفتۀ پژوهش و فناوری، فرصتی است تا با یادآوری اهمیت نقش پژوهش در سطوح مختلف زیست اجتماعی، به آسیبها و چالشهای تحقیق و پژوهش در کشور پرداخته شود. در همین راستا، ماهنامۀ اندیشه نامه طی گفتوگویی با دکتر مالک شجاعی به چالشهای ارتقای پژوهش در کشور پرداخته است.
شجاعی که عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است، در این گفتوگو، گام نخست در سامان دادن به وضعیت علمورزی در کشور را «بازنگری در سیاست آموزش عالی» عنوان کرده است. وی در این گفتوگو چهار کلانچالش برای آموزش عالی کشور نام میبرد و معتقد است سایر چالشها در ذیل این چهار دسته قرار میگیرند. در ادامه، گزارش مختصری از این گفتوگو را میخوانید.
چالش نخست: تقدم عرضه بر تقاضا در آموزش عالی
به زعم شجاعی «اولین چالش، اولویت یافتن و تقدم عرضۀ آموزش عالی به جای تقاضای آموزش عالی است. به این معنا که شما مثلا دویست رشتۀ دانشگاهی با رویکرد میانرشتهای تعریف میکنید، بدون اینکه در جامعه برای آن رشتهها تقاضایی وجود داشته باشد و بدون اینکه مسائل و مشکلات فرهنگی ما که عمدتا بافت بومی و ریشه در سنت و دین ما دارد، ربطی به این رشتهها داشته باشد. برای مثال چون در دانشگاه استنفورد رشتۀ فلسفۀ مدیریت وجود دارد، پس ما نیز آن را راهاندازی میکنیم؛ یا اینکه چون در دانشگاه هاروارد رشتۀ توسعۀ آموزش عالی وجود دارد، ما نیز آن را تأسیس میکنیم؛ یا چون در ترکیه رشتۀ مدیریت کیفیت وجود دارد ما نیز آن را راهاندازی میکنیم و…
اخیرا مطالعهای نشان داده است که فقط در حوزۀ علوم انسانی حدود ۲۳۰۰ سرفصل مصوب داریم. این رشد حیرتآور است. اگر به سایت وزارت علوم مراجعه کنید، عناوین و شرح درس این سرفصلها را ملاحظه میکنید که بخش قابل اعتنایی از آنها با مسائل کشور تناسبی ندارد و آگاهانه بر اساس یک برنامهریزی راهبردی و کلان که منافع ملی را در نظر بگیرد، تصویب نشده است. بستگی به روابطی دارد که بعضا یک رئیس دانشگاه و مدیر گروه داشته یا نوع برنامهریزیهایی که در شورای عالی برنامهریزی و شورای گسترش بوده است (علیرغم اینکه نقاط قوت این دو شورا را نباید انکار کرد)، رشته تأسیس شده است. این به معنای اولویت دادن به عرضه، بدون توجه به تقاضای رشتهها است».
چالش دوم: اولویت دادن به فرم به جای محتوا
شجاعی نقد خود بر فرم و محتوا در آموزش عالی را با تعبیرِ «غلبۀ فرمالیسم آموزشی و پژوهشی و مناسک صوری آکادمیک» بیان میکند و تشریح میکند: «امروز صدر تا ذیل آموزش عالی ما از آییننامهها و سرفصلها تا مجلات و پایاننامهها، همه گرفتار فرمالیسم شدهاند. یعنی برای اینکه شما استادیار شوید باید یکسری شرایط صوری را برآورده کنید. از استادیاری به دانشیاری و همینطور استادی، باید یک شرایط صوری مانند آنچه در آییننامۀ ارتقاء آمده را رعایت کنید که واقعا حیرتآور و باعث تاسف است… برای مثال متاسفانه این آییننامۀ جدید ارتقایی که تصویب شده، مانند آوار بر سر پژوهشهای علوم انسانی خراب شده است؛ زیرا هیچ جایگاه درخوری برای پژوهشهای علوم انسانی دیده نشده است».
چالش سوم: اولویت آموزش به پژوهش
چالش سوم آموزش عالی از نظر شجاعی «اولویت دادن آموزش به پژوهش» است. «یعنی شما آموزش عالی را بیشتر به کلاس درس بشناسید و اساتید اصولا به جهت نوع قواعد و ضوابطی که در دانشگاه وجود دارد، موظف هستند که شانزده، بیستوچهار یا چهل ساعت تدریس کنند و ما به این فکر نیستیم که این استاد چه زمان میتواند مطالعه کند و به روز شود. ملاحظه میکنید استادی که از دهۀ شصت تا به حال که در شرف بازنشستگی است، همان جزوۀ سالهای دهۀ شصت را تدریس میکند و اتفاقی هم نمیافتد؛ زیرا ساختار برنامهریزی آموزشی چندان به نوآوری و روزآمدی راه نمیدهد و آن را ضروری هم نمیداند. پژوهش نیز در تبعید و حاشیۀ همۀ آییننامهها و سیاستگذاریهای ما است و همه شکایت میکنند که چرا وضعیت ما مناسب نیست! زیرا مطالعه نکرده، بهروز نیستیم و پژوهش کاربردی و بهروزی نداریم».
چالش چهارم: به محاق رفتن گفتمان علوم انسانی
شجاعی معتقد است چالش چهارم که به آن بسیار پرداخته شده است، «اولویت دادن به گفتمان فنی مهندسی در برنامهریزی آموزش عالی و به حاشیه رفتن علوم انسانی و گفتمان علوم انسانی» است». از نظر شجاعی «فقط یکی از این چالشها کافی است که نظام آموزش عالی را زمینگیر کند؛ حال آنکه ما با هر چهار چالش مواجه هستیم».
چالش کیفیت در آموزش عالی
مالک شجاعی در بخش دیگری از این گفتوگو از نگاهی دیگر به چالشی دیگر اشاره میکند: «مهمترین چالش آموزش عالی اعم از علوم انسانی، فنی و پزشکی در کشور ما (شاید در علوم انسانی بیشتر)، به دلایلی چالش کیفیت است… این نیز به جهت نوع برنامهریزی آموزش عالی است که از زمان تأسیس دانشگاه در ایران وجود داشته است.
شما اگر به اولین تجربۀ تأسیس دانشگاه در ایران مراجعه کنید که در سال ۱۳۱۰ اتفاق افتاده است (توجه کنیم که در تجربۀ دارالمعلمین و دارالفنون، بحث علوم انسانی خیلی جدی نبود) و تاسیس دانشگاه تهران را مبنا قرار دهید، از آن زمان تا به امروز، عمدۀ راهبردی که در آموزش عالی بوده، راهبرد توسعۀ کمی بوده است و گاهی اوقات، در برخی از مقاطع، رشد حدود چهارصد درصدی نیز ملاحظه میکنید که حیرت آور است. اما مسائل کیفی مربوط به رابطۀ نهاد علم با جامعه، فرهنگ، دین و سیاست میشود و در درون این وضعیت پنج وجهی (یعنی علم در میدان دین، دولت، جامعه، بازار و نهاد آکادمی) است که بنده همیشه از آن به عنوان وضعیتهای تعیینکنندۀ آموزش عالی تعبیر میکنم».
«اخیرا دبیرخانۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی، گزارش خوبی منتشر کرد با عنوان «روند تحولات شاخصهای علم، فناوری و نوآوری جمهوری اسلامی ایران (۱۳۹۳-۱۳۸۰)» که نشان میدهد ما در شاخصهای آموزش عالی به لحاظ کمی در تاسیس نهادهای علمی، مجلات، مقالات و… رشد فوقالعادهای داشته ایم. منتها باید مراقب باشیم که کلیت و پیشرفت علم را به آمار مقالات و مجلات و کتابها تقلیل ندهیم».
به زعم شجاعی ما «هنگامی میتوانیم از پیشرفت و کیفیت علم صحبت کنیم که این پیشرفت در ارتباط با سایر مولفههای مدل پیشرفت، مناسب با زیستبوم فرهنگی، جامعه، صنعت، نوآوری و کارآمدیِ ما باشد؛ مانند ارتقاء سبک و مهارتهای زندگی، ارتقاء وضع سیاست و فرهنگ، ارتقاء وضع دانشگاه و فرهنگ عمومی… یعنی باید تمام اینها رشد ارگانیک و هماهنگ داشته باشند».
این رشد هماهنگ، با محوریت دادن به انسانِ فرهنگی در زیستبومِ خود معنا مییابد. این معنا را شجاعی اینطور ابراز میکند: «تمام شاخصهای علم و فناوری که در دنیا وجود دارد، که بعضا تا سیصد شاخص هم مطرح شده و البته بعضی تا بیستوهفت شاخص تقلیل دادند و بعضی در چهار محور خلاصه میکنند؛ بر اساس شاخصهای گزارش توسعۀ انسانی است که هر سال ارائه میشود».
کاربردی نبودن پژوهشها
از نظر شجاعی، متاثر و منبعث از چالش کیفیت، با چالش دیگری تحت عنوان «کاربردی نبودن این حجم از پایاننامه، کتاب و مقاله» مواجه هستیم. با این توضیح که «امروز تقریبا نزدیک به هفتصد مجلۀ علمی پژوهشی فقط در حوزۀ علوم انسانی داریم اما هفت مسئله –تاکید میکنم- از مسائل کشور توسط این مجلات علوم انسانی حل نشده است. هکذا این روایت را در علوم پزشکی و فنی نیز به مراتب دیگر میتوان ملاحظه کرد. بنده اتفاقا معتقدم که میتوان نشان داد که میزان خوداندیشی و خود-انتقادی اهالی علوم انسانی بیشتر از همکاران دانشگاهی خود در حوزههای فنی و مهندسی و حتی هنر و معماری است».
متن کامل این گفتوگو با عنوان «چالشهای ارتقای پژوهشهای علوم انسانی در ایران معاصر» در شمارۀ دوم ماهنامۀ اندیشه نامه (آذر ۱۳۹۶) منتشر شده است. ماهنامۀ اندیشه نامه توسط موسسۀ فرهنگی قدس (روزنامۀ قدس) وابسته به آستان قدی رضوی است.